درس زندگی بگیریم از شیمی...
من از چرخش الكترون ها به دور هسته آموختم كه كل جهان به دور
مركز هستي مي چرخد و از حركت پيوسته ذرات چه ارتعاشي چه انتقالي يا دوراني كه ثبات
و سكون در آفرينش راه ندارد و پيوسته در مسير تغيير و تحول و تكامل هستيم.
.
از شيمي آموختم كه هر چه فاصله ما از مركز افرينش وخالق
هستي بيشتر باشد ما و نيستي ما آسانتر خواهد بود همانطوري كه جدا كردن الكترون از
دورترين لايه اتم آسانتر است.
.
از تلاش ذرات براي پايدار شدن متعجب شدم و دريافتم كه
شعوري والا و انديشه اي برتر در پس پرده هدايت گر نقش ها و طرح هاست از پيوند اتم
ها براي پايدارشدن دريافتم كه اتحاد در مرز پايداري است و از گازهاي نجيب كامل شدن
را رمز پايداري يافتم.
.
از بحث واكنشهاي چند مرحله اي و زنجيري آموختم كه ما ذره
هاي حد واسط مراحل زندگي هستيم كه در يك مرحله واكنش متولد مي شويم و در واكنشي
ديگر مي ميريم و هدف آفرينش و خلقت فراتر از توليد و مصرف ماست..
.
از بحث تعادل هاي شيميايي و واكنشهاي برگشت پذير آموختم
كه جهان تعادلي است پويا و ديناميك كه گرچه در ظاهر خواص ماكروسكوپي ثابت و يا
متغييري دارد اما در درون در تكاپو و فعال است
.
و از شيمي آموختم كه از دست دادن فرصت ها واكنش هاي
برگشت ناپذيري هستند كه تكرار انها ميسر نخواهد بود.
.
از شبكه بلور جامد هاي يوني آموختم كه با وجود تضادها مي
توان چنان گرد هم آمد و پيوستگي ايجاد كرد كه شبكه اي مقاوم در مقابل دماهاي ذوب
بالا بوجود آيد..
و از شیمی آموختم زندگی خیلی اسرار آمیز و زیباست خیلی
اسرار آمیز تر و زیباتر از آن چه که پیش تر ها می اندیشیدم
نظرات شما عزیزان: